My Elysium
درس معلم گر بود زمزه ی محبتی جمعه به مکتب اورد طفل گریز پای را
یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:موسیقی در اندیشه افلاطون, :: 18:39 :: نويسنده : faraz khanbabaei
موسیقی در اندیشه افلاطونبی بی فاخره موسوی چکیده در کتاب «جمهور»، افلاطون «آرمانشهر» را بنا کرده است. تمام سازوکارها و قوانین این شهر، در جمهور به صورت دیالیتیک آمده است. وی به دقّت ذکر کرده است که چطور می توان مکانیزم آرمانشهر را بر اساس عقلانیّت پایه گذاری کرد. به اندیشه وی تداوم مقررات در آرمانشهر در گرو تربیت صحیح است. این تربیت شامل تربیت روحی و جسمی است. تربیت جسمی با ورزش و تربیت روحی با ریاضیات، نجوم و موسیقی میسر می شود. این کوتاه سخن، با روش استفهام متن نگاشته شده است و به این نکته تکیه دارد؛ چرا موسیقی در «اندیشه مدینه فاضله» افلاطون اهمیت دارد؟ افلاطون، مدینه فاضله و موسیقی
افلاطون به معماری انسانی مدینه فاضله اهمیت میدهد و طبقات آن را با دقّت و مقررات مشخص منظّم کرده است. در این طبقه بندی «تربیت» جایگاه به خصوصی دارد. وی تربیت نفس انسانی را «نور در چشم نابینا» میداند. تربیت انسان را خروج از ظلمات و حرکت به سوی روشنایی میداند. هدف وی از تربیت هدایت نفس انسانی است. از این دیدگاه تربیت به دو قسم دسته بندی میشود، «تربیت جسمی» و «تربیت روحی». برای تربیت جسمی ورزش را توصیه می کند. امّا تربیت روحی اهمیّت زیادی برای ساکنین آرمانشهر دارد. برای ساختن انسانی که بتواند به تکامل برسد. نیاز به شیوه دیگری است. در کتاب 7 جمهور آمده است: گفتم: ما قبلا تربیت روحی و بدنی را برای آنان تجویز کردیم. گفت: آری گفتم: امّا تربیت بدنی مربوط به عالم کون و فساد است. زیرا هدف آن تحقیق در باب علل ازدیاد ونقصان قوای جسمانی است. گفت: البته گفتم: پس علمی که ما در جستجوی آن هستیم این نیست. گفت: نه. گفتم: آیا تربیت روحی هم که قبلا آن را تعریف نمودیم هدف ما نیست؟ گفت: اگر یادت باشد ما آن را قرینه تربیت بدنی قرار دادیم و گفتیم که به وسیله آن مردان جنگی ما به صفاتی که باید داشته باشند عادت خواهند کرد. یعنی نه تنها کسب علم می کنند بلکه به مدد موسیقی و قواعد ترکیب اصوات و هم آهنگی در روح آنان برقرار می گردد. وی به غیر از موسیقی برای تربیت روحی به «ریاضیّات» و «نجوم» نیز اشاره میکرد. برای هر یک از این آموزشها دلیل منطقی میآورد. وی تربیت هر یک از اعضا را به نحوی پرورش میدهد و این پرورش را ضروری میداند. علم نجوم برای پرورش و تربیت چشم و علم موسیقی برای تربیت گوش مناسب است. هماهنگی و توازن در روح نیز تاکید میشود. با تعمقی بیشتر در دیالوگ زیر این اندیشه مشخص است. گفتم: اکنون آیا می توانی علم دیگری را پیشنهاد کنی که تحصیل آن برای منظور ما مناسب باشد؟ گفت: فعلا چیزی به نظرم نمی رسد. گفتم: به نظر من حرکت فقط دارای یک شکل نیست. بلکه اشکال متعدّد دارد. شاید شخص عالم بتواند همه اشکال آن را بیان کند. ولی من خود دوشکل سراغ دارم. گفت: آن دو کدامند؟ گفتم: یکی همان حرکت نجومی است که گفتیم، دوّمی هم قرینه آن است. گفت: منظورت چیست؟ گفتم: ظاهرا همان طور که چشم برای مشاهده «حرکت نجومی » ساخته شده. گوش نیز برای درک «حرکت آهنگها» ساخته شده است و به قول پیروان فیثاغورث این دوعلم یعنی نجوم و موسیقی با هم برادرند.
وی تاکید دارد انسانی که در جامعه سالم و آرمانشهر زندگی میکند باید تربیتی برنامه ریزی شده داشته باشد. این برنامه ریزی برای تک تک ساکنین آرمانشهر به اجرا گذاشته میشود. در غیراین صورت نمیتوان گفت که تربیت افراد جامعه بیعیب و کامل خواهند بود. وی معتقد است که بشر ابعاد مختلف دارد و حرکت به صورت تک بعدی مفهوم ندارد. دو راه موسیقی و نجوم بدون ریاضیات نمیتواند موثر واقع شود. در نهایت وی این پرورش و تمرین را «تمرین جبن» میداند نه تمرین دلاوری و غلبه بر تشویش و ترس.
در «جمهور» نیز سازمان دادن به آرمانشهر را بسیار مهم میداند و درباره تعداد بیشماری از ساز و کارهای آن سخن میراند. در همین ساخت و ساز به ارکان مهم آرمان شهر یعنی «سربازان» میرسد. درباره سربازان عقیده دارد که باید با موسیقی روحشان را پرورش داد و از تربیت بدنی یا ورزش نباید غافل ماند. زیرا پرورش روح و جان سربازان از اهمیت فراوانی برخوردار است و توازن و هماهنگی را برای آنان در پی خواهد داشت. امّا هر موسیقی را مجاز نمی داند. آلات دمی« نی و فلوت» و «چنگ» دارای موازین و سیمهای مختلف هستند و به جای اینکه در روح تاثیر مثبت داشته باشند باعث عصبانیّت سربازان و جوانان می شوند. تنها آلاتی که دارای چهار سیم هستند از نظر وی مجاز شمرده می شود. هر شعری را نیز نمی توان با موسیقی و آهنگ خواند و هر هنرمندی نیز نمی توان انتخاب کرد. هنرمندی را میتوان یک هنرمند خوب دانست که با آوای طبیعت هم نوا شده باشد و توانسته باشد توازن مثبتی بین موسیقی و آوای طبیعت برقرار کند. بنابراین در اندیشه وی سربازان و جوانان که جزء ارکان مهم جامعه هستند باید روحشان به وسیله موسیقی تعالی یابد و به کمال برسد. امّا هر نوع موسیقی نباید در جامعه رایج باشد. موسیقی که روح را به تکامل میرساند خود باید تکامل یافته باشد. اهمیت موسیقی در مدینه فاضله وی روح پرور بودن، ایجاد توازن و هماهنگی آن است. موسیقی باید تن و روح ارکان اصلی اجتماع را به تعالی برساند. افلاطون مدینه فاضله ای را به تصویر می کشد که شاید نمی توان هیچ هنگام تحقّق آن را شاهد بود. امّا پدیدههایی که وی ساخته و برای آن علّت و معلول آورده و اندیشه های وی قابل تامل است. برخی به شدت وی را تخطئه میکنند و برخی وی را بی حد میستایند. یک حقیقت پدیدار وجود دارد که وی تعمق بسیار داشته و این نشان دهنده اندیشه سیّال وی است. باید وی دانشمندی برتر از زمان خودش بود و پس از او پدیده ای چون او که اندیشهای چنین سیال و خلّاق داشته باشد، کمتر دیده شده است. منابع
نظرات شما عزیزان:
سلام دوست خوبم
امیدوارم که خوب باشید و روزهای خوشی را پشت سر بگذارید. راستش را بخواهید من نگاشته ام را روی وبلاگتان دیدم. تعجب کردم. نمی دانم چگونه به دستتان رسیده است. امیدوارم که مرا هم در جریان قرار دهید. با تشکر بی بی فاخره موسوی پاسخ:ببخشید کوم نگاشت رو میگید
|
آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
||||||
![]() |