My Elysium
درس معلم گر بود زمزه ی محبتی جمعه به مکتب اورد طفل گریز پای را
چهار شنبه 11 آبان 1390برچسب:ساغر,شعر,همه,عشق,هوس,غم,طوفان,انی ,فانی, :: 18:16 ::  نويسنده : faraz khanbabaei       

همه طوفان زده اند

همه در غم غوطه ورند

دلها همه شیطانی

خانه ها همه ویرانی

قصه ها همه فانی

امیدها همه قربانی

عشق ها همه انی

زندگی بازیچه هوس های پنهانی

ساغر

این شعر یک شاعر جوان می باشد لطفا نظربدهید



چهار شنبه 11 آبان 1390برچسب:, :: 18:17 ::  نويسنده : faraz khanbabaei       

در حسرت یک نگاه سوختم

وبا یک لبخند تمام زندگی ام را باختم

وچه کودکانه افکارم را به باد سپردم

ومثل یک اسب وحشی در بیراحه ها تاختم

ودر ناکجاباد خانه ای ساختم

ساغر

این شعر یک شاعر جوان می باشد حتما نظر بدهید



یک شنبه 8 آبان 1390برچسب:داستان زیبا , , ,, :: 22:33 ::  نويسنده : faraz khanbabaei       

مرد در چمنزار

مرد نجوا كرد : « خدایا با من صحبت كن » ، یك چكاوك آواز خواند ولی مرد نشنید.

پس مرد با صدای بلند گفت:« خدایا با من صحبت كن » ، آذرخش در آسمان غرید

ولی مرد متوجه نشد.

مرد فریاد زد : « خدایا یك معجزه به من نشان بده » ، یك زندگی متولد شد ولی مرد نفهمید.

مرد ناامیدانه گریه كرد و گفت : « خدایا مرا لمس كن و بگذار تو را بشناسم »

پس خدا نزد مرد آمد و او را لمس كرد.

ولی مرد بالهای پروانه را شكست و در حالی كه خدا را درك نكرده بود ازآنجا دور شد!!



یک شنبه 8 آبان 1390برچسب:زندگی چیست؟, :: 22:30 ::  نويسنده : faraz khanbabaei       

زندگی زیباست

زندگی آتشگهی دیرینه پا برجاست

گر بیفروزیش رقص شعله اش پیداست

ور نه خاموش است و خاموشی گناه ماست.

 

----------------------------------------------------------------

 

زندگی یعنی هیاهو، زندگی یعنی تکاپو، زندگی یعنی شب نو، روز نو، اندیشه نو

زندگی یعنی غم نو، حسرت نو، بیشه نو. زندگی باید سراسر تکان و تازگی باشد.

زندگی باید یک کلام، حتی یک نفس ز جنبش وا نماند. گرچه این جنبش برای مقصدی بیهوده باشد . . .

زندگی همچنان آب است، آب اگر راکد بماند، چهره اش افسرده باشد . . . .

 

بهتر زندگی كنیم!

 

ممكن است شخصی در اقیانوس عشق‌مان شنا نماید اما هرگز نباید از یاد برد كه

اقیانوس از آن ماست. پس باید به خود احترام گذاشت و خود را دوست بداریم

فرآیند تغییر و پیشرفت در زندگی را ارج بنهیم چرا كه این گرامی داشت و بزرگداشت

حقیقت وجودی و هویت واقعی ماست كه راه عشق را در وجودمان هموار می ‌كند. بنابراین ما خود عشق هستیم.



یک شنبه 8 آبان 1390برچسب:شهریار (شاعر), :: 22:25 ::  نويسنده : faraz khanbabaei       

شهریار (شاعر)


 
محمدحسین بهجت تبریزی (شهريار)

مجسمهٔ شهریار، اثر احد حسینی
زادروز ۱۲۸۵
تبریز، ایران
درگذشت ۲۷ شهریور ۱۳۶۷
تهران
پیشه شاعر و ادیب

سید محمدحسین بهجت تبریزی (۱۲۸۵-۱۳۶۷) متخلص به شهریار (پیش از آن بهجت) شاعر ایرانی اهل آذربایجان بود که به زبان‌های ترکی آذربایجانی و فارسی شعر سروده‌است. وی درتبریز به‌دنیا آمد و بنا به وصیتش در مقبرةالشعرای همین شهر به خاک سپرده شد. در ایران روز درگذشت این شاعر معاصر را «روز شعر و ادب فارسی» نام‌گذاری کرده‌اند.

مهم‌ترین اثر شهریار منظومهٔ حیدربابایه سلام (سلام به حیدربابا) است که از شاهکارهای ادبیات ترکی آذربایجانی به‌شمار می‌رود و شاعر در آن از اصالت و زیبایی‌های روستا یاد کرده‌است.

شهریار در سرودن انواع گونه‌های شعر فارسی -مانند قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی- نیز تبحر داشته‌است. از جملهٔ غزل‌های معروف او می‌توان به  و «آمدی جانم به قربانت» اشاره کرد. شهریار نسبت به علی بن ابی‌طالب ارادتی ویژه داشت و همچنین شیفتگی بسیاری نسبت به حافظ داشته‌است.

مجموعهٔ تلویزیونی شهریار که به کارگردانی کمال تبریزی در سال ۱۳۸۴ ساخته شده و در آن جلوه‌هایی از زندگی این شاعر به تصویر کشیده شده‌است، در سال ۱۳۸۶ از طریق شبکهٔ دوم سیمابه نمایش درآمد و از جانب مردم مورد استقبال فراوان قرار گرفت.


زندگی‌نامه ]

مقبرهٔ شهریار در مقبرةالشعرای تبریز.

شهریار در سال ۱۲۸۵ در شهر تبریز متولد شد. دوران کودکی را در روستای مادری‌اش -قیش‌قورشاق- و روستای پدری‌اش -خشگناب- در بخش تیکمه‌داش شهرستان بستان‌آباد در شرق استان آذربایجان شرقی سپری نمود. پدرش حاج میرآقا خشگنابی نام داشت که در تبریز وکیل بود. پس از پایان سیکل اول متوسطه در تبریز، در سال ۱۳۰۰ برای ادامهٔ تحصیل از تبریز عازم تهران شد و در مدرسهٔ دارالفنون تا سال ۱۳۰۳ و پس از آن در رشتهٔ پزشکی ادامهٔ تحصیل داد.

حدود شش ماه پیش از گرفتن مدرک دکتری به‌علت شکست عشقی و ناراحتی خیال و پیش‌آمدهای دیگر ترک تحصیل کرد. پس از سفری چهارساله به خراسان برای کار در ادارهٔ ثبت اسنادمشهد و نیشابور، شهریار به تهران بازگشت. در سال ۱۳۱۳ که شهریار در خراسان بود، پدرش حاج میرآقا خشگنابی درگذشت. او به‌سال ۱۳۱۵ در بانک کشاورزی استخدام و پس از مدتی به تبریز منتقل شد. دانشگاه تبریز شهریار را یکی از پاسداران شعر و ادب میهن خواند و عنوان دکترای افتخاری دانشکدهٔ ادبیات تبریز را نیز به وی اعطا نمود.

در سال‌های ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۰ اثر مشهور خود -حیدربابایه سلام- را می‌سراید. گفته می‌شود که منظومهٔ حیدربابا به ۹۰ درصد از زبان‌های اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ترجمه و منتشر شده‌است. در تیر ۱۳۳۱ مادرش درمی‌گذرد. در مرداد ۱۳۳۲ به تبریز آمده و با یکی از بستگان خود به‌نام «عزیزه عمیدخالقی» ازدواج می‌کند که حاصل این ازدواج سه فرزند -دو دختر به نام‌های شهرزاد و مریم و یک پسر به نام هادی- می‌شود.

شهریار پس از انقلاب ۱۳۵۷ شعرهایی در مدح نظام جمهوری اسلامی و مسئولین آن -از جمله روح‌الله خمینی، سید علی خامنه‌ای و اکبر هاشمی رفسنجانی- سرود. وی در روزهای آخر عمر به‌دلیل بیماری در بیمارستان مهر تهران بستری شد و پس از مرگ در ۲۷ شهریور ۱۳۶۷ بنا به وصیت خود در مقبرةالشعرای تبریز مدفون گشت.

عشق و شعر 

وی اولین دفتر شعر خود را در سال ۱۳۰۸ با مقدمهٔ ملک‌الشعرای بهار، سعید نفیسی و پژمان بختیاری منتشر کرد. بسیاری از اشعار او به فارسی و ترکی آذربایجانی جزء آثار ماندگار این زبان‌هاست. منظومهٔ حیدربابایه سلام که در سال ۱۳۳۳ سروده شده‌است، از مهم‌ترین آثار ادبی ترکی آذربایجانی شناخته می‌شود.

گفته می‌شود شهریار دانشجوی سال آخر رشتهٔ پزشکی بود که عاشق دختری شد. پس از مدتی خواستگاری نیز از سوی دربار برای دختر پیدا می‌شود. گویا خانوادهٔ دختر با توجه به وضع مالی محمدحسین تصمیم می‌گیرند که دختر خود را به خواستگار مرفه‌تر بدهند. این شکست عشقی بر شهریار بسیار گران آمد و با این‌که فقط یک سال به پایان دورهٔ ۷ سالهٔ رشتهٔ پزشکی مانده‌بود، ترک تحصیل کرد. شهریار بعد از این شکست عشقی که منجر به ترک تحصیل وی می‌شود. به‌صورت جدی به شعر روی می‌آورد و منظومه‌های بسیاری را می‌سراید. غم عشق حتی باعث مریضی و بستری‌شدن وی در بیمارستان می‌شود. ماجرای بیماری شهریار به گوش دختر می‌رسد و به عیادت محمدحسین در بیمارستان می‌رود. شهریار پس از این دیدار، شعری را در بستر می‌سراید. این شعر بعدها با صدای غلامحسین بنان به‌صورت آواز درآمد.

شهریار این تخلص را از تفألی به دیوان حافظ گرفت و شهریار در تلفظ اصلی شهردار و لقب حاکمان بوده است.

شهریار و عشق به ایران 

شهریار در دیوان سه جلدی خود با اشاره به اینکه تبریز خاستگاه زرتشت پیامبر است، مردم این دیار را از نژاد آریا می‌داند و نسبت به اشاعة سخنان تفرقه انگیز که بوی تهدید و تجزیه از آنها به مشام می‌آید، هشدار می‌دهد و خطاب به آذربایجان می‌گوید:

روز جانبازيست اي بيچاره آذربايجان

سر تو باشي در ميان هر جا که آمد پاي جان…

اي که دور از دامن مهر تو نالد جان من

چون شکسته بال مرغي در هواي آشيان..

تو همايون مهد زرتشتي و فرزندان تو

پور ايرانند و پاک آيين نژاد آريان

اختلاف لهجه، مليت نزايد بهر کس

ملتي با يک زبان کمتر به ياد آرد زمان

گر بدين منطق تو را گفتند ايراني نه اي

صبح را خواندند شام و آسمان را ريسمان !

بيکس است ايران . به حرف ناکسان از ره مرو

جان به قربان تو اي جانانه آذبايجان….

با خطي برجسته در تاريخ ايران نقش بست

همت والاي سردار مهين ستارخان

اين همان تبريز کامثال خياباني در او

جان برافشاندند بر شمع وطن پروانه سان…

اين همان تبريز کز خون جوانانش هنوز

لاله گون بيني همي رود ارس. دشت مغان…..

یاشاسین آذربایجان.

یاشاسین آنا یوردوم ایران.


( دیوان - ج ۱ - ص ۳۵۲)


شهریار قطعه شعر فوق را «جوش خون ایرانیت» خویش می‌داند و می‌گوید:


این قصیدت را که جوش خون ایرانیت است

گوهر افشان خواستم در پای ایران جوان

شهریارا تا بود از آب، آتش را گزند

باد خاک پاک ایران جوان مهدامان

(دیوان - ج ۱- ص ۳۶۵)

قصیده‌ها 

نمونه‌ای از قصیده‌های شهریار:

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟   بی‌وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا؟
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی   سنگدل این زودتر می‌خواستی حالا چرا؟
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم   دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می‌کند   در شگفتم من نمی‌پاشد ز هم دنیا چرا؟
در خزان هجر گل، ای بلبل طبع حزین   خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا؟
شهریارا بی‌حبیب خود نمی‌کردی سفر   این سفر راه قیامت می‌روی تنها چرا؟

غزلیات 

نمونه‌ای از غزلیات شهریار:

امشب ای ماه! به درد دل من تسکینی GetBC(137);
 
شهریار  مصاحبه اي با استاد شهریار زمستان 1366

 

سؤال : لطفا اگر ممكن است بفرمائيد عشق در شعرهاي شما چه نقشي دارد؟

جواب : شما مي دانيد كه اصولا خودشناسي از راه علم و عقل و تفكرحاصل نمي شود لازمه خودشناسي عشق است، عشق هم تشعشع ذات الهي است.اما مراتب مختلف دارد، كلاسهاي متفاوت دارد.خيلي ها هستند عشق و هنر را مي گيرند، اما چون كلاسشان پائين است لباس و ظاهر آن را به جاي خود آنها مي گيرند تنها كساني كه به كلاس بالاتر مي رسندمعني اينها را درك مي كنند.انسان هم يكمرتبه نمي تواند به بالاترين كلاس برسد، اينست كه انسان يكمرتبه حافظ متولد نمي شود، حافظ را بايد از چهل سالگي به بالا شناخت.يعني از وقتي كه به آخرين كلاس رسيده.عشق در سنين مختلف، محدوده هاي مختلفي دارد.عشق به پدر، عشق به مادر، عشق به يك دختر‌‍[اما انسان كامل دراين كلاسهاي پائين درجا نمي زندمحدوده را بزرگتر و بزرگتر مي كند تا جائي كه، تمام آفرينش را مي گيرد و نظير سعدي مي گويد، عاشقم برهمه عالم، كه همه عالم از اوست.با اين وصف مي توان گفت كه من با عشق زاده شدم، با عشق زندگي كردم و با عشق هم جان خواهم داد.طبعا شعر من هم انعكاسي از روحيات واقعي خودم هست.

سؤال : آيا يك شاعر مي تواند تمامي احساسات خود را درمورد موضوعي خاص به وسيله ي شعر بيان كند؟

جواب : نه خير، انسان نمي تواند آنچه بالقوه دارد، تماما به فعل درآورد.يك شاعر حتي در موفق ترين اثرش، آنچه را كه در ايده آل دارد نمي تواند تصوير كند، منتها مسأله نسبيت است يكي توانائي تصوير گوشه اي از ايده آلش را دارد و يكي به ايده آلش نزديك مي شود.

سؤال : درمورد نيما چه نظري داريد؟



ادامه مطلب ...


یک شنبه 8 آبان 1390برچسب:عاشقانه,عشقولانه, :: 18:53 ::  نويسنده : faraz khanbabaei       


تورا گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب



بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب



مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی جانا



چگونه با غرور خود مدارا می کنم هر شب



تمام سایه را می کشم در روزن مهتاب



حضورم را زچشم خلق حاشا می کنم هرشب



دلم فریاد می خواهد ولی در گوشه ای تنها



چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هرشب



کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی؟





که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هرشب





یک شنبه 8 آبان 1390برچسب:, :: 17:52 ::  نويسنده : faraz khanbabaei       


یکبار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود ازش پرسید: چرا دوستم داری؟ 



واسه چی عاشقمی؟پسر گفت: دلیلشو نمی دونم..اما واقعا دوست دارم.



دختر گفت: تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان کنی پس چطور دوستم داری؟



چطور می تونی بگی عاشقمی؟ 



- من جدا دلیلشو نمی دونم اما می تونم بهت ثابت کنم.



- ثابت کنی؟ نه! من می خوام دلیلتو بگی...



- باشه.. باشه!!! می گم. چون تو خوشگلی ، صدات گرم .خواستنیه، 



همیشه بهم اهمیت می دی، دوست داشتنی هستی، با ملاحظه هستی، به خاطر لبخندت...



دختر از جوابهای او خیلی راضی و قانع شد. متاسفانه چند روز بعد اون دختر تصادف 



وحشتناکی کرد و به کما رفت. پسر نامه ای رو کنارش گذاشت با این مضمون:









(عزیزم گفتم به خاطر صدای گرمت عاشقتم ، اما حالا که نمی تونی حرف بزنی، 



می تونی؟؟ نه!! پس دیگه نمی تونم عاشقت بمونم. گفتم 



به خاطر اهمیت دادن ها و مراقبت کردن هایت دوست دارم، اما حالا



که نمی تونی برام اونجوری باشی، پس منم نمی تونم 



دوست داشته باشم. گفتم واسه لبخندات، برای حرکاتت عاشقتم،



اما حالا نه می تونی بخندی نه حرکت کنی پس منم نمی تونم عاشقت باشم..



اگه عشق همیشه یه دلیل می خواد مثل همین الان ، پس دیگه برای من 



دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره...



عشق دلیل می خواد؟؟ نه! معلومه که نه!! پس من هنوز هم عاشقتم...)

نویسنده کیانا



جمله های عاشقانه دکتر علی شریعتی
من تو را دوست دارم.. دیگری تو را دوست دارد.. دیگری دیگری را دوست دارد.. و این چنین است که ما تنهاییم..
· وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است
· دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند
· اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است
· اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم . این زندگی من است
· وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم
· hگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری
دکتر علی شریعتی
وقتی عشق فرمان می دهد ، محال سر تسلیم فرو می آورد.


تكنيك‌هايي براي انگيزه پيدا كردن
------------------------------------------------
- به خود نمره بدهيد.اگر شما ذهنتان را روي نتيجه‌‌ي مورد نظر ، متمركز كنيد، ايده‌هاي بهتر را شناسايي خواهيد كرد. يكي از معمول‌ترين و قابل دسترس‌ترين انگيزه‌ها گرفتن نمره‌ي بهتر است.
----------------------------------------------
- انگيزه‌ي خودتان را مشخص كنيد. اگر ندانيد به چه علت مي‌خواهيد چيزي بياموزيد، حواس پرتي به سراغتان خواهد آمد.
 
- هدفتان را مشخص كنيد.
----------------------------------------------
طبق گفته‌ا‌ي معروف: ذهن، هر آنچه را كه درك كند مي‌تواند به دست ‌آورد. به هر چه فكر مي‌كنيد، لازم است خود را مجهز كنيد.
 
- مثبت انديش باشيد.
 
-بعد از مشخص كردن اهداف خود، بايد اميدوار باشيد كه توانايي لازم، برای به دست آوردن آنچه را می‌خواهید دارید.
 
 - برنامه‌ريزي كنيد .
 
يادگيري فقط يك جنبه از كارهاي روزمره زندگي است. بايد ساعاتي كه امكان يادگيري وجود ندارد را شناسايي كرده، تا بتوانيد كارهاي ديگر را در آن زمان‌ها انجام داد.
 
- هر مهارتي را مي‌توان ياد گرفت.
 
به استثناي بعضي محدوديت‌هاي جسمي، هر مهارتي را كه افراد خبره آموخته‌اند، شما هم مي‌توانيد ياد بگيريد؛ فقط شايد وقت و انرژي بيشتري بايد صرف كنيد.
 
- خود را براي آموختن آماده كنيد.
 
براي يادگيري فقط مثبت انديشي كافي نيست. در زندگي امروزه با وجود موضوعات مختف، هنگام يادگيري مي‌بايست بقيه‌ي موضوعات را فراموش كرد و الا يادگيري تبديل به تجربه‌اي كسل كننده مي‌شود.
 
- مواظب وقت مطالعه‌ي خود باشيد.
 
اگر شما دوستاني داريد كه ممكن است خواسته يا نا خواسته شما را از پرداختن به مطالعه يا يادگيري باز دارند ،با به‌كار بردن ترفند و سياست (البته به طوري كه از شما نرنجند) پيشنهاد آنها را مثلا براي رفتن به سينما رد كنيد.
 
- خود را محدود كنيد.
 
گاهي آزادي و راحتي زياد باعث هرج و مرج مي‌شود. براي يادگيري بهتر مطالب، فرجه‌ي زماني مشخص كنيد. داشتن چارچوب براي انجام كارها ،باعث نتيجه‌گيري بهتر و سريعتر مي‌شود.


 
درباره وبلاگ

کوه با نخستین سنگ‌ها آغاز می‌شود و انسان با نخستین درد. در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی کرد- من با نخستین نگاه تو آغاز شدم.
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان My Elysium و آدرس brokenangles.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان